زندگی یک خیاط

جایی برای خلوت با خودم...

هیچوقت نتونستم فقط خودم رو ببینم
خیلی سعی کردم چشمم رو ببندم و فقط آرزوهای خودم رو در نظر بگیرم
اما نشد و نتونستم
سخت بود چشمم رو ببندم روی رنجی که میکشه
و کردم کاری رو که دلم میگفت انجام بده،اون احتیاج داره به دعاهای خیر
شاید خدا خواست همین قدم های کوچک و دعاهای خیر نجات‌ش داد از این گرفتاری

سعی میکنم بهش فکر نکنم اما مدام جلوی چشممِ
خدایا کمکش کن

شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 20:47 | خیاط باشی | |