زندگی یک خیاط
جایی برای خلوت با خودم...
برای اینکه بشینم درس بخونم به خودم میگم تلاش کن موفق بشی تا اونایی که زمینت زدن کور بشن از حسادت من به تنگ آمده ام از همه چیز،بگذارید هواری بزنم خدا لعنت کنه اونی که منو به این روز انداخت
ولی حتی این ترفندم جوابگو نیست
و میبینم من دیگه جونی ندارم ادای آدمای قوی دربیارم
امیدوارم روزهاش به زجر بگذره و آرامش خودش رو فقط توی مرگ ببینه.
امیدوارم کاری که با من کرد،خدا بدترش رو سرش بیاره و نای بلند شدن نداشته باشه
اونقدر افسرده باشه که شب تا صبح فقط خواب باشه.جمعه یازدهم خرداد ۱۴۰۳ | 15:36 | خیاط باشی | |

