زندگی یک خیاط
جایی برای خلوت با خودم...
باز هم یک فاطمیه دیگه و نذری حلیم مهندس و دوستاش.. این دفعه چند روز زودتر اومدن فردا ظهر حلیم پزونه دوست دارم برم فقط به این دلیل که دشمن شاد نشم همینکه دیگه بعد از سالها گوشه گیر بودن و تنهایی، خسته شدم و میگم تا منزوی تر از این نشدم از کنج عزلت بیام بیرون از طرفی هم اصلا دلم حرکت نمیکنه، نه من رغبت میکنم برم و نه پدر مادرم به این دلیل که تو یکسالی که گذشت خیلی اذیت شدیم ..
چهارشنبه سی ام آبان ۱۴۰۳ | 23:33 | خیاط باشی | |