زندگی یک خیاط
جایی برای خلوت با خودم...
ولی واقعیت اینه استعداد من توی هنره و من علاقه ای به درسو دانشگاه ندارم و اگر تا این مرحله پیش رفتم بخاطر این بوده که احساس عقب افتادن از بقیه اعضای خانواده ام نداشته باشم، فردا هیچکس مقایسه نکنه و نپرسه:تو چرا درس رو ادامه ندادی؟ و مهم تر از همه اینها،اینکه اونقدر به اراده ی خودم اعتماد ندارم که حتما تبلیغ هنر خیاطیم میکنم و به درآمد میرسم! اما احتمال به درآمد رسیدن از طریق هنرم خیلی خیلی بیشتره تا اینکه یه رشته ای رو بخونم و توی آزمون استخدامی شرکت کنم!! هنرم دست خودمه،ولی اون دست من نیست و ممکنه تا فارغ التحصیلی من کلا جمع بشه! پس همون انرژی رو بذارم روی هنرم خیلی بهتره!! چون همین الانش از طریق خانواده اندکی درآمد دارم مطمئنم اگر تبلیغ کنم اونقدر سرم شلوغ میشه که وقت سرخاروندن نداشته باشم. مثلا خواهرم چندوقت پیش برام پارچه آورد مانتو بدوزم منم اونقدر امروز فردا کردم (تقصیر خودش شد،دلسردم کرد) که مجبور شد داد به خیاط همسایه، اما اعتراف کرد دوختای تو یچیز دیگه ن، و کلی تشویقم کرد شروع کن سفارش بگیر و... گفت نمیتونم اینو بپوشم منم خوشحال شدم که تفاوت رو احساس کرد تا دفعه دیگه قدر منو بدونه. میدونید،من اعتماد بنفس ندارم که تبلیغ کنم میگم هنوز جا دارم برای تمرین و این باعث شده تا الان به درآمدی که میخوام نرسم

